Je was op zoek naar: مسئولیت (Perzisch - Engels)

من مسئولیت را میپذیرم
i'll take responsibility.

# شرکت با مسئولیت محدود.
*a company limited by guarantee with a share capital.

وانگهی این مسئولیت او بوده
besides, it was her responsibility

...بانو یونگ بی مسئولیت بودند
lady jung was either being irresponsible...

به علاوه، این مسئولیت او بوده
besides, it was her responsibility

... مسئولیت حفاظت از ولیعهد به آنها
responsibility of protecting the crown prince...

به او یک مسئولیت سنگین سپرده شده
she's been given a big responsibility

شما به مسئولیت رسانه اشاره کردید.
you spoke about the responsibility of the press.

من چنین مسئولیت سنگینی رو دیگه نمیتونم انجام بدم
i don't want such a burden anymore

. مسئوليت ، فکر مي کنم
responsible, i guess.