You searched for: heartfelt (Engelska - Persiska)

heartfelt .
از روي صميميت .

i feel heartfelt sorrow .
من از صميم قلب دلم براي .

cant i just make one more heartfelt plea .
نميتونم يک بار ديگه دوستانه تقاضا بکنم .

heartfelt , passionate , worshipping , adoring love .
از ته دل ، پر از احساس مقدس تحسين برانگيز .

i extend a heartfelt good luck and god bless .
من آرزوي قلبي موفقيت دارم و خدا نگهدارتون .

the young girl finally got her most heartfelt dream .
دختر جوان كه بهترين آرزويش بود ، برآورده شد .

using three ipods like magical props, marco tempest spins a clever, surprisingly heartfelt meditation on truth and lies, art and emotion.
با استفاده کردن از سه آیپاد مثل چوب شعبده بازی، مارکو تمپست یه مراقبه هوشمندانه و شگفت آور درباره واقعیت و دروغ، هنر و احساسات اجرا میکنه. ،

in them there are also other benefits for you, and through them you fulfil your heartfelt need (to reach places), and you are borne along upon them as upon the ships.
و براى شما در آنها سودهاست- از پشم و پوست و شير آنها- و تا [با سوار شدن‌] بر آنها به حاجتى كه در دلهاى خود داريد- از داد و ستد و معامله- برسيد و بر آنها و بر كشتيها برداشته- سوار- شويد.

blogger courtney martin examines the perennially loaded word "feminism" in this personal and heartfelt talk. she talks through the three essential paradoxes of her generation's quest to define the term for themselves.
در این گفتگوی شخصی و بی ریانه وبلاگنویس کورتنی مارتین به بررسی بارگذاری دايمی کلمه " فیمنیسم" می پردازد.او از طریق سه تناقض اساسی از خواسته نسل خود تلاش می کند تا تعریف جدیدی از آن برای نسل خود بیابد.