You searched for: self evidently (Engelska - Persiska)

self
خود

self .
تبريک بخود .

self care
خودمراقبتی

self concept
همخوانی خود به عنوان مطابقت بین تصویر برند و خودپنداره فرد تعریف می شود

self abandoned .
خودرها .

self-actualization
خودشکوفایی

self-deception.
خود فریبی.

a boat evidently she stayed with a family .
قايق با اطلاعاتي که به من داد چند روزي را يا اين خانوداه توي قايق بودن .

and evidently , everyone in america has chosen .
و ظاهرا ، همه تو آمريكا براي شكايت كردن در مورد فيلمها .

evidently , he confessed his guilt to a cellmate .
از قرار معلوم ، گناهش را به هم سلوليش اعتراف کرده .

evidently , this guy is quite a big shot in washington .
ظاهرا اين يارو توي واشنگتن . بايد آدم گنده اي باشه .

selfs
خودآمیزها