Şunu aradınız:: mock sob (İngilizce - Farsça)

sob
constellation name (optional)

mock .
ماك .

dont mock me .
اداي منو در نيار .

to mock them , .
تا اونا را به سخره بگيره .

a powerful sob .
قدرتمند .

don�t mock me .
منو دست ننداز .

then sometimes the sob .
و بعدا بعضي وقتها هق هق و زجه .

are you here to mock me?
اومدي اينجا که منو مسخره بکني ؟

no wonder the foreigners mock you .
هيچي جالب تر از دست انداختن يک غريبه نيست .

baby, i got sob stories for you,
، عزيزم ، منم کلي داستان گريه آورم برات دارم

and when they see a miracle, they mock
و هر گاه معجزه‌ای (از معجزات) یا دلیلی (از دلائل دالّ بر قدرت خدا) را ببینند، (نه تنها خود به تمسخر می‌پردازند، بلکه) دیگران را به مسخره کردن فرا می‌خوانند. [[«آیَةً»: دلیل و برهان. معجزه. «یَسْتَسْخِرُونَ»: دیگران را به مسخره کردن دعوت می‌کنند. در سخریّه مبالغه و زیاده‌روی می‌کنند.]]

we suffice you against those who mock,
بی‌چون ما (شرّ) مسخره‌کنندگان را از تو کفایت کردیم [:باز داشتیم].

a fool returns this day to mock our suffering .
امروز بر گشتي که رنج ما را مسخره کني .

always knew there was something wrong with that sob .
هميشه ميدونستم يک ريگي به کفشش هست .

tell you what what do you wanna hear , my sob story .
چي بايد بهت ميگفتم قصه بدبختي هامو .

if they're stupid enough, i'd mock them
اگر آدم هاي ديوونه اي بودندمسخره شون ميكردم

''sob'', ''shortness of breath'' and ''wnl'', ''within normal limits''.
''اس او بي'' يعني ''نفسهاي كوتاه'' و''دبليو ان ال'' يعني ''بدون محدوديتهاي معمولي