Sie suchten nach: you know, i’m in a bit of a hurry (Englisch - Persisch)

i was in a bit of a spot.
در نقطه کوچکی ایستاده بودم.

i'm a bit of a health nut.
من یک مقداری دیوانه ی سلامتی هستم.

you know a bit of ltalian .
ايتاليايي هم که ميتوني صحبت کني .

it was not a good moment . i was in a hell of a hurry .
موقع مناسبی نبود من خیلی عجله داشتم .

well , i do have a bit of a problem .
خوب من هنوز يک خورده مشکل دارم .

mm, a bit of a mess.
اينجا يه مقدار به هم ريختست

okay, i'm going to give you a bit of a demonstration.
خب من می‌خوام یه نمایش کوچیک بهتون نشون بدم.

i think i have a bit of a fever .
فکر کنم تب دارم .

i guess ive always been a bit of a daydreamer .
فکر ميکنم هميشه يک . کمي خيالباف بودم .

and i know that this tags me as a bit of a nerd, but ...
می دانم که چنین جمله ایی مرا به عنوان یک فرد خیلی مذهبی معرفی می کند، اما ...

i suppose im a bit of a dumb blonde about this .
فکر کنم مثل مو بور هاي احمق رفتار کردم .

and i have to admit , im a bit of a fashion whore .
، اعتراف ميکنم که . شديدا پيرو مد هستم .

and i think ive done oid phii a bit of a favour too .
فکر ميکنم لطفي هم . در حق فيل کردم .

listen , i have a bit of a time crunch . could use your help .
گوش کن ، من يک خرده وقت ميخوام ميتوني کمکم کني .

leaving in a hurry all of a sudden .
مى‏رى با اين سرعت .

and you might also know that, for science and medicine, boston is a bit of a candy store.
وشما ممکنه اونهم بدونید که برای علم و پزشکی بوستون بخشی از یک فروشگاه شکلاته.

it's a bit of a cross of my arm.
کمی باید دستم را تا کنم.

ive been known to be a bit of a dog sometimes .
ولي بعضي وقتا يک خورده سَـگ ميشم .

he dont fuck around , he got a bit of a temper yeah , but , .
اون علاف نيست . اون يک کم بدخلقه ، بله ، اما .

hugo , we have a bit of a celebrity visiting today from new york .
يه شخص مهم داريم که از نيويورک اومده و ، hugo مهمان ما هست .