Results for complaints translation from English to Persian

complaints?
شکایت؟

i have no complaints .
شکايتي ندارم .

complaints , nothing but complaints .
دادخواهي ، فقط دادخواهي .

so let there be no complaints
پس بگذارید تا هیچ شکایتی وجود نداشته باشه

for your complaints about trevor .
براي شکايتت درباره ي تريور .

you see , theres been some complaints .
ببين ، چند تا شکايت شده بابت بوي بدي که از دودکش شما مياد .

my father eats without any complaints
پدرم بدون هیچ شکایتی غذا رو میخوردند

quiet their complaints on your own.
خودت شکایات آنها را ساکت کن

easy . and you cant get any complaints , guy .
ساده اس و نبايد از تو هيچ شكايتي بشه ، پسر .

this will increase more complaints of nobles.
اين كار باعث افزايش اعتراضاونها خواهد شد

other ladies do it without any complaints
بقیه بانوان بدون هیچ بهانه ای این کار را میکنند

wonders that if there is fund for complaints .
اگه خوشت نمياد اونجا . يك قوطي شكايات هست .

(muhammad), exercise patience with no complaints.
صبر جمیل داشته باش (و جزع و فزع و یأس و نومیدی به خود راه مده). [[«صَبْراً جَمِیلاً»: شکیبائی زیبا و قابل توجّه (نگا: یوسف / 18 و 83).]]

people who suffer as i do from nervous complaints .
آدمايي مثل من نميتونند .

followed jang-geum's orders without any complaints
بدون هیچ شکایتی از فرمانهای یانگوم پیروی کردند

for that reason, there are many complaints among the officials
به این دلیل است که شکایتهای زیادی در میان مقامات رسمی وجود دارد

i didn't tell you their complaints so you could do that
من شکایت اونها رو به تو نگفتم که این کارو بکنی

i still haven't finished my complaints, your majesty.
شکايت من هنوز تمام نشده,سرورم.

the complaints keep rolling in after your little down town olympics , oconner .
، به خاطر المپيکي که توي خيابون به پا کردي . خيليا ازت شکايت کردن ، اوکانر .

if he was half as handsome as this guy, i would have no complaints at all.
.اگراون پسر نصف اين مرد خوش تيپ بود اونوقت من هيچ شكايتي ندارم