Results for i have travelled til here for the... translation from English to Persian

i have something for the king .
من يک چيزي براي پادشاه دارم .

i said i have something for the king .
من گفتم يک چيزي براي پادشاه دارم به من نشونش بده .

hey , i�m here for the big show .
سلام ، من براي يک نمايش بزرگ اينجام .

but i have a message for the men here.
اما در اینجا من یک پیام برای مردان دارم.

can i have you over here for two seconds?
ميتونم دو دقيقه وقتتو بگيرم؟

i have a question for the supreme court .
من يک سوال براي ديوان عالي كشور دارم .

here, for the time being.
بيا به خاطر زمان حال

i have things to say to jang for the last time.
من حرفهايي دارم كه بايد براي آخرين باربه جانگ بگم

i have a few men that are just right for the job.
من چند تا مرد دارم که فقط به کار شما میخورند

are you here for the medicine?
شما برای دارو اینجا هستید؟

i think im just gonna hang back here for the mission .
فکر کنم من همينجا از ماموريت بکشم کنار .

i cant say i have a lot of hope for the whole thing .
نميتونم بگم كه برايه همه اين چيزها اميدوارم .

i have only done what i thought as for the best for the nation,
من همون کاري رو کردم که فکر کردم براي کشور بهتره

i have a personal entry code for the lab . it may still work .
من يک رمز خصوصي براي ورود به آزمايشگاه دارم ممکنه هنوز کار کنه .

i have no choice but to lay myself down and wait for the right time.
هيچ چاره اي ندارم جزاينکه فعلا کنار بايستم و منتظر موقعيت مناسبي باشم

but before i get started, i have a quick question for the audience.
اما قبل از این که شروع کنم، یک سوال از حضار دارم.

maybe you're not here for the case at all.
. شايد اصلا بخاطر کيف اينجا نيومدي

and put her out here for the whole world to see.
و گذاشتتش اينجا که کل دنيا ببينه

a man who may be stuck here for the next ten years .
مردي كه شايد براي 10 سال آينده هم به اينجا چسبيده باشه .

theyll keep you here for the same reason theyre keeping me .
اونا تو را اينجا نگه ميدارن به همون دليلي که من را نگه داشتن .