Results for intercept points translation from English to Persian

intercept
واسط

intercept .
حائل شدن .

& points
& نقاط‌

50 points .
پنجاه امتياز .

intercept . set . .
رهگيري آماده ست .

seventytwo points .
72امتياز .

connection points:
grid:

our phone intercept .
از شنود تلفني ما .

our last signals intercept .
آخرين استراق سمعمون نشون ميده .

to intercept illegal payments .
قطع پرداخت صورت حسابها .

imagine i want to intercept this ball.
فرض کنید من میخوام جلوی این توپ رو بگیرم.

theres nothing for the fbi to intercept .
ديگه چيزي براي . شنود اف . بي . آي وجود نداره .

send the left flank to intercept the enemy .
جناح چپ را بفرست تا جلوي پيشروي دشمن را بگيرند .

intercept price , and you get a shot at udre .
جلوي پرايس را بگير و ميتوني ادري را بکشي .

about six months ago we picked up an intercept .
شش ماه پيش يک شنود داشتيم .

connor sent me to intercept and they blew the whole place .
كانر منو به اينجا فرستاد .

some of the important data of a line is its slope, x-intercept, known points on the line and y-intercept.
تعاریف گوناگون از خط است به دو دسته تقسیم می شوند: تعاریف مفهومی و مصداقی.

we have to intercept them but we don't know their faces.
ما بايد جلوي اونها دو بگيريمولي نمي دونيم چه شكلي هستند

point (typography)
پوینت