Results for orb translation from English to Persian

an orb .
يه گوش .

nick sears demos the orb
نیک سیرز «گوی» را به نمایش می گذارد

promethium orb has five stars .
توپ من پنچ ستاره بود .

an orb with rosy flesh and seeded womb .
يک گوي با سطحي گل مانند با شکمي باردار .

you seek the orb that ought be on his tomb .
به دنبال کره اي بروي سنگ قبرش باش .

i dont see any orb that ought be on a tomb .
من هيچ کره اي نميبينم که بايد روي قبر باشه .

my father was called promethium orb 20 years ago .
پدرم بيست سال پيش اون جسم کروي را پيدا کرد .

ought be on his tomb . are we looking for a missing orb .
که بايد روي قبرش باشه ما داريم دنبال يک کره گمشده ميگرديم .

the orb which fell from the heavens and inspired newtons lifes work .
اون کره اي که از بهشت افتاده بود و الهام بخش کار نيوتون بود .

yes . which one its not possible to tell if a particular orb is missing .
بله ، کدومش غيرممکنه . که بفهميم کدومش گم شده .

when you look at this orb web, you're actually seeing many types of silk fibers.
وقتي به حلقه هاي اين تار نگاه مي كنيد، مي تونيد در واقع انواع متفاوتي از فيبرهاي تار رو ببينيد.

and he it is who hath created the night and the day, and the sun and the moon, each in an orb floating.
او کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید؛ هر یک در مداری در حرکتند!

some of them are orb-weaving spiders and some of them are non-orb-weaving spiders.
برخي از اونها عنكبوت هاي گرد باف هستند و برخي هم غير گرد باف.

(there were seven inner orbs for the seven wanderers of the sky, and their ordering is preserved in the naming of the days of the week.
(۷ گوی داخلی برای ۷ طبقهٔ آسمان بود و ترتیب آن‌ها در نام گذاری روزهای هفته باقی نگه داشته شده است.