検索ワード: find the right girl next to you (英語 - ペルシャ語)

of the man next to you .
بقليت را داشته باشي .

right, you should have me next to you.
درسته، من بايد هميشه كنار شما باشم

and well easily find the right girl , who will .
و ما به سادگي براي او دختر مناسبي پيدا خواهيم كرد . كسي كه .

turn to the penguin next to you .
به طرف پنگوئن کناري تون برگرديد .

i just have to find the right moment , you know .
فقط بايد زمان مناسب را پيدا کنم ، ميدوني که .

if i find the right person, i will set you up.
اگر منيک شخص خوب بيابم آن را به شما معرفي مي کنم

ah , to find the right way im hesitating .
آه کدوم راه درسته من دودل بودم .

you have to find the right place first.
اول بايد جاي درستش رو پيدا کني

and if we want to find the right match , .
واگر ميخواهيم يک شريک خوب پيدا کنيم .

whatd you do i cant find the right screen .
چي کار کردي . نميتونم تصوير درست را پيدا کنم .

but i had to be next to you .
ولي من مجبور بودم نزديکت باشم .

i think he must be next to you.
به نظر من ايشون بايد كنار شما باشن

and landmarks; and by the stars they find the right way.
و (نیز) علاماتی قرار داد؛ و (شب هنگام) به وسیله ستارگان هدایت می‌شوند.

see to what they liken you! but they are lost and cannot find the right path.
ببين چگونه براى تو مثل‌ها زدند و گمراه شدند، در نتيجه راه به جايى نتوانند برد

please wait while kmobiletools tries to find the right device for your mobile phone.
لطفاً ، وقتی kmobiletools سعی می‌کند دستگاه درست برای تلفن همراهتان را بیابد ، منتظر بمانید. sms count in device homepage

consider what they have called you. they have certainly gone astray and cannot find the right path.
ببين چگونه براى تو مثل‌ها زدند و گمراه شدند، در نتيجه راه به جايى نتوانند برد

therefore, if we can find the right cells and implant them in the body, they may do the healing.
بنابراین اگر ما سلولهای مناسبی را پیدا کنیم و انها را در بدن جایگزین کنیم، ممکن است آنها کار معالجه را انجام دهند.

look at their various views about you! they have gone astray and are not able to find the right path.
(ای پیغمبر!) ببین چگونه برای تو مثلها می‌زنند (و گاهی تو را جادو شده، و گاهی دیوانه، و زمانی دروغگو، و وقتی تعلیم‌دیده‌ی بیگانگان غیر عرب می‌نامند، و بدین وسیله از راه راست و طریقه‌ی مباحثات و محاجات درست بدر می‌روند) و گمراه می‌شوند و نمی‌توانند (به سوی جاده‌ی حقیقت و بیان حجّت) راهی پیدا کنند (و بر یک سخن ماندگار بمانند، و هر زمان قولی و هر لحظه نقلی دارند). [[«الأمْثال»: مراد مثالهای بی‌پایه و اساس و تشبیهات نادرست و ناروا است.]]

observe what kind of things they attribute to you. they have surely gone astray and cannot find the right way again.
(ای پیغمبر!) ببین چگونه برای تو مثلها می‌زنند (و گاهی تو را جادو شده، و گاهی دیوانه، و زمانی دروغگو، و وقتی تعلیم‌دیده‌ی بیگانگان غیر عرب می‌نامند، و بدین وسیله از راه راست و طریقه‌ی مباحثات و محاجات درست بدر می‌روند) و گمراه می‌شوند و نمی‌توانند (به سوی جاده‌ی حقیقت و بیان حجّت) راهی پیدا کنند (و بر یک سخن ماندگار بمانند، و هر زمان قولی و هر لحظه نقلی دارند). [[«الأمْثال»: مراد مثالهای بی‌پایه و اساس و تشبیهات نادرست و ناروا است.]]

the problem of de montmort is to find the probability that "none" of the hats gets put into the right box.
مساله "دو مونتمورت" این است که احتمال اینکه هیچکدام از کلاه‌ها داخل جعبهٔ خودشان قرار نگرفته باشند چقدر است.