Je was op zoek naar: butcher (Engels - Perzisch)

butcher
قصاب

butcher .
آدم خونريز .

butcher shop
مغازه قصابی

butcher bay .
قصاب قصاب .

the butcher proposed her .
قصاب بهش پيشنهاد داد .

butcher shop . butcher shop .
مثل يک قصابي مثل يک قصابي .

he used to work for a butcher .
اون براي يک قصاب کار ميکرد .

the very butcher of a silk button .
همان قصاب از يک دکمه ابريشمي .

where is the butcher town around here?
شهر قصابخانه کجای این اطراف است؟

``when the butcher bakes the bread.`` .
``وقتي قصاب نون ميپزه`` .

they didn't have any at the butcher's
تو قصابی ها هیچی نداشتند

butcher shop , 2:00 , dude has a phone .
مغازه قصابي ، ساعت 12 اون يارو گوشي داره .

my father is not a baekjeong butcher/ slave
پدرم یک برده نیست

hell bejust like his father a tyrant and a butcher .
اون هم مثل پدرش خواهد شد ستمگر و خونخوار .

a daughter of the low baekjeong butcher/ slave class
یک دختر از طبقه کارگرها هستی

i got really good ones i went to the butcher town to get them
من واقعا بهترین رو گرفتم من برای تهیه اونا به محله قصاب ها رفتم

and baekjeong butcher/ slave are allowed to do are all different
و طبقه پایینی ها که اجازه انجامش را دارند با هم متفاوت است

i feel like a butcher or a surgeon or some shit , know what i mean .
من حسي شبيه يک قصاب ، يک جراح و از اين قبيل دارم ، منظورمو فهميدي .

how could you like living as a butcher's wife as a fugitive?
چطور تو میتوانستی خوشنود باشی وقتیکه مخفیانه در ترس و وحشت زندگی میکردی؟

i'll go to the palace and make it, you can go to the butcher's
من به قصر میرم و درستش میکنم تو میتونی به قصابی بری