Je was op zoek naar: collapse (Engels - Perzisch)

collapse
شکل مستعمره

collapse .
آوار .

collapse all
فروپاشی همه

collapse toplevel
فشردن سطح بالا

a void collapse .
يه خلاء ايجاد بشه .

& collapse thread
& فشردن رشته‌

collapse all groups
& فشردن همۀ رشته‌ها‌

and it did collapse.
و خراب شد

& collapse all threads
& فرو ریختن همۀ رشته‌ها‌

collapse group header
& گروه‌افزار‌shortcut

a point of collapse .
نقطه فرو پاشي بود .

automatic collapse level:
سطح فشرده‌سازی خودکار:

collapse all message threads
جمع کردن همه‌ی رشته‌های پیغام‌ها

on the verge of collapse .
در آستانه از بين رفتن .

why did he collapse suddenly?
چرا یک دفعه افتاد؟

i do my best not to collapse .
من خراب نميكنم بهترين كار را خواهم كرد .

yeah, fine at making it collapse.
. آره ، خوب دارم داغونش مي کنم

well , moments ago , it did collapse .
خوب ، لحظه هايي قبل ساختمان فرو ريخت .

that powerful to make the king collapse
که بشدت پادشاه رو بدحال کنه

amid this appalling collapse this shipwreck .
در ميانه‌ي اين فروپاشي مخوف .