Je was op zoek naar: source of financing (Engels - Perzisch)

source of new dictionary (1)
متن واژه‌نامۀ جدید) ۱ (

fear is a source of urgency.
ترس سرچشمه‌ی فوریت است.

but this is the source of innovation.
ولی این منبع خلاقیت و نوآوری است.

and well a sufficient source of funds .
و منابع كافي سرمايه .

show the raw email source of the message
نشان دادن مبدأ خام نامه‌ی الکترونیکی

bananas are an excellent source of potassium .
موز منبع عالي پتايسم است .

it's a great source of stem cells.
خنده يک منبع عالي براي سلولهاي بنيادي است.

any other source of income anything supplementary .
منبع درآمد ديگه هرچيز اضافي .

a source of enjoyment for you and for your animals.
[تا وسيله‌] استفاده براى شما و دامهايتان باشد.

fish is also another source of income for the village.
پرورش ماهی نیز یکی دیگر از منابع درآمد این روستاست.

a magic cup . the source of gods power on earth .
جام جادويي ، منبع قدرت الهي روي زمين .

and education, plus technology, is a great source of hope.
و تحصیل به علاوه تکنولوژی، منبع عظیمی از امید است.

kailash in tibet, close to the source of the ganges.
میزان الکل الگزیرها بسته به نوع ماده موثره متفاوت است.

energy for this comes from atp, the energy source of the cell.
با شکسته شدن (atp) انرژی آزاد می‌شود.

===seal oil===seal oil is a source of epa, dpa, and dha.
روغن خوک آبی یک منبع غنی ازepa و dpa و dha است.

and perhaps given her own head was the source of energy, kaboom.
تشعشعات مايکروويوي ساطع کنن

the priory protects the source of the churchs power on earth: .
صومعه از منبع قدرت در مقابل قدرت کليسا روي زمين محافظت ميکنه .

the thing that was a source of shame was actually a source of enlightenment.
چیزی که منبع شرم بود در واقع منبعی از روشنگری بود.

the greek word for amber, "", was the source of the word 'electricity'.
واژهٔ یونانی برای کهربا (ήλεκτρον یا همان electron) سرچشمهٔ پیدایش واژهٔ electricity شد.

but there's another source of information, and that's effectively prior knowledge.
ولی یه منبع دیگه اطلاعات هم وجود داره، و اون آگاهی قبلی یه.