Je was op zoek naar: حرفامو (Perzisch - Engels)

حرفامو ميفهمي .
do you understand me .

حرفامو تموم كرديم .
sentences .

حرفامو به خاطر بسپار
mark my words.

اونا حرفامو باور نميکنن .
they dont believe me .

درهرحال اگه حرفامو بشنوه
anyway if he hears what i say,

ممل لطفا حرفامو ترجمه کن .
mammal , would you translate for me .

من بهت گفتم که حرفامو باور نميکني .
i told you you wouldnt believe me .

ببين ، مثل اينکه اصلا حرفامو نميشنوي .
look , youre not listening to me .

نميدونم اپراتور همه حرفامو شنيد يا نه .
i dont know if she heard everything .

. فکر نمي کردم شما دارين حرفامو گوش مي دين
i thought you didn't hear what i was yelling about.

اما تو بايد حرفامو باور کني . خواهش ميکنم .
but , you gotta believe me , please .

سول تو هرچي گفتي گوش دادم ولي تو هم بايد حرفامو بشنوي .
sol , i have heard what you said . i have to talk with you .

دوست دارم الان برای 10 ثانیه، حرفامو متوقف کنم. چون تو زندگی خیلی چنین فرصتی گیرتون نیومده، و والدینم جلوی من نشسته اند.
i'd like to pause my tedtalk for about 10 seconds right now, because you don't get many opportunities in life to do something like this, and my parents are sitting in the front row.