Results for distinction translation from English to Persian

distinction .
ترجيح .

type–token distinction
تمایز نوع و نمونه

this is an unfair distinction!
آنگاه اين بخش‌كردنى است ناروا- كژ و ستمكارانه-.

male desire confers no distinction .
جنس مذکر دوست نداره تو هيچ امتيازي مشورت کنه .

and a sort of distinction amongst her companions .
و اونو از دوستاش متمايز ميکنه .

being in the dictionary is an artificial distinction.
وجود واژه در لغت‌نامه تنها تمایزی مصنوعی است.

one will be told,"to the day of distinction".
براى روز جدايى [حق از باطل‌]

bleichert served with distinction during the zoot suit wars .
بلکهرت خدمت خارق العاده اي هنگام جنگ خياباني اخير نيروي دريائي انجام داد .

served with distinction from 1996 to 2001, but since then,
خدمت با لیاقت از 1996 تا 2001،‏ ولی بعد از اون،‏

in this country, with strict distinction between men & women...
در این کشور، با برتری محض و ...سختگیرانه بین مردان و زنان

and when we gave musa the book and the distinction that you might walk aright.
و (به یاد آورید) آن گاه را که به موسی کتاب (تورات) عطاء کردیم که جدائی‌انداز (حق و باطل، و حلال و حرام) است، تا این که راه یابید (به نور آن، و با اندیشه‌ی ژرف، هدایت را از ضلالت باز شناسید). [[«آتَیْنَا»: دادیم. «الْکِتَابَ»: مراد تورات است. «الْفُرْقَانَ»: جداکننده حق از باطل، و حلال از حرام. مصدر ثلاثی مجرّد است و در معنی اسم فاعل، یعنی: فارق به کار رفته است. فرقان صفت (الْکِتَابَ) است. یعنی عطف صفت بر موصوف شده است. شاید هم مراد از فرقان معجزاتی است که جداسازنده ادّعای راستین از ادّعای دروغین است. یا این که مراد شرعی است که جداکننده حلال از حرام است. در این صورت، عطف (الْفُرْقَانَ) بر (الْکِتَابَ) از قبیل عطف خاصّ بر عام است.]]

but there's nevertheless a clear distinction between food and poison.
اما با این وجود تفاوت زیادی و مرز مشخصی بین غذا و سم وجود دارد.

aristotle made a distinction between things made by art and things made by nature.
بدین ترتیب، طبیعت هم مجموعه کثرات نیست و درحقیقت صورتی از روان است.

by (the angels) who make a clear distinction between right and wrong
كه [ميان حق و باطل‌] جداگرند،

and by the way, the distinction between relieving misery and building happiness is extremely important.
و اتفاقا، تشخیص تفاوت میان کاستن بدبختی و بوجود آوردن سعادت خیلی مهم است.

it's a distinction perhaps we might make between two nobel laureates, richard feynman and john nash.
این تمایزی است که احتمالا قائل خواهیم شد میان دو برنده نوبل، richard feynman و john nash.

we indeed gave them distinction with a genuine affair – the remembrance of the (everlasting) abode.
ما آنان را با صفت خاصّی ویژگی بخشیدیم که یاد (همیشگی ایشان از) سرای آخرت بود. [[«أَخْلَصْنَاهُمْ»: ایشان را برگزیدیم. آنان را اختصاص دادیم. بدیشان ویژگی بخشیدیم. «خَالِصَةٍ»: صفت اختصاصی. ویژگی خاصّ. «ذِکْری»: یاد کردن. در اندیشه چیزی بودن. خبر مبتدای محذوف و یا بدل از (خَالِصَةٍ) است. «الدَّارِ»: سرا. به طور مطلق مراد سرای آخرت است. گوئی غیر از آن، سرائی وجود ندارد و دنیا جز گذرگاهی به سوی آن نیست.]]

==science, engineering and technology==the distinction between science, engineering and technology is not always clear.
فناوری فعالیتی انسانی است و از همین رو، از دانش و از مهندسی دیرینه‌تر است.

"behold," the angels told mary, "god had chosen you, purified you, and given you distinction over all women.
(تو حضور نداشتی) هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاکیزه‌ات داشته است، و تو را بر همه‌ی زنان جهان برتری داده است. [[«طَهَّرَکِ»: تو را از ناپاکیها زدوده است و از اتّهامات یهودیان پاکیزه داشته است. «إصْطَفَاکِ عَلَی نِسَآءِ الْعَالَمِینَ»: تو را بر سائر زنان جهانیان برتری داد؛ در این که تو یگانه زنی هستی که برای خدمت در کلیسا پذیرفته شده و بدون شوهر، صاحب نوزاد گشته است.]]

do you really think those distinctions still apply .
تو واقا فکر ميکني من متفاوت نيستم .