Results for commodore translation from French to Persian

commodore ?
-دريادار؟

au commodore.
توي هتل "کامادور".

hotel commodore.
هتل "کامادور".

commodore, mes effets.
فرمانده نورينگتون لطفا وسايلم. ‏

commodore, faites-le !
فرمانده خواهش ميکنم, اينکارو انجام بديد. ‏

un énorme chapeau, commodore.
يه بزرگش رو, فرمانده. ‏

commodore, je me dois de protester.
فرمانده من جدا اعتراض دارم. ‏

commodore, vous tueriez mon sauveur ?
فرمانده, شما واقعا قصد داريد کسي که منو نجات داد بکشيد. ‏

le commodore norrington, d'ici peu.
فرمانده نورينگتون همون طور که برازندشون هست

le commodore norrington sera très satisfait.
فرمانده نورينگتون حتما خيلي از اين خوشش مياد. ‏

mais le commodore a fait sa demande !
ولي فرمانده هم خواستگاري کرد. ‏ فکرشو بکن. ‏

- où est le commodore ? - sur place.
-دريادار چي شد؟

un moment de réflexion, ex-commodore.
-بذار يک لحظه اين ادعا رو بررسي کنم

bienvenue dans l'équipage, ex-commodore.
-به عرشه خوش آمديد دريادار سابق..

le commodore est soumis à la loi, comme nous tous.
فرمانده نورينگتون به قانون آشنايي دارند. ‏ مثل همه ما.

merci, commodore, d'avoir préparé notre départ !
ممنون فرمانده که ما رو آماده حرکت کرديد. ‏

je me doutais que le commodore ferait sa demande, mais je n'y étais pas préparée.
من فکر مي کردم فرمانده نورينگتون پيشنهاد بده. ‏ بايد اقرار کنم,‏ آماده اين نبودم.

pour être tout à fait franc, les gens à bord courent un risque, y compris la future mme commodore.
حالا, براي اينکه باهاتون کاملا روراست باشم براي اونايي که روي عرشه بي‏باک باشن احتمال خطر هست. ‏

je voguerai sous tes couleurs, tu auras 10 % de mes rapines, et tu te présenteras comme... le commodore barbossa.
من تحت فرمان تو دريانوردي ميکنم و ‏10% از غارت هام رو به تو ميدم. ‏ و مي توني خودت رو به عنوان فرمانده باربوسا معرفي کني.

une semaine a la havane et cette "chose" sera passee -vous m'aimez , commodore?
يه هفته تو هاوانا باشي همه‌ي اين‌چيزها رو فراموش مي‌كني