검색어: a difficult , not to say impossible , task (영어 - 페르시아어)

not to say horrible .
و نه ترسناک .

you have not to say , huh .
تو نبايد اون را بگي ، ها .

well, who are we not to say this?
خوب، ما چه کسانی را در اشتباه نخواهیم دانست؟

l told you not to say a word .
مگه نگفتم صحبت نکني .

not to say i want to be his girlfriend , .
نميخوام بگم که ميخوام دوست دخترش بشم .

its not that i want you not to say .
اينجوري نيست که من بخوام که نگي .

is quiet , gentle , not to say even refined .
آروم و نجيبه حتي ميشه گفت در ذهنش صادقه .

hey , try not to say anything to mom about this .
هي ، به مامان چيزي نگي .

cant you tell him promise not to say anything .
خودت نميتوني اين کار را بکني قول بده ، به هيچکس نميگي .

not to say we dont get the awards but still .
منظورش اين نيست که ديگه اين جايزه را نميبريم اما هنوز .

not to say what he said , it rarely has used that expression .
اين را نميگويم که عجيب هست که به ندرت اين تجلي را به کار برده .

ill tell you , but you have to promise not to say i told you .
به تو خواهم گفت ، اما تو بايد قول بدي که نگي من بهت گفتم .

no , i cant tell you where i am , mom . i was told not to say .
مامان نميتونم بگم كجا هستم .

and l wanted to , l really did , but she made me promise not to say anything .
من واقعا ميخواستم بيام ، اما اون . ازم قول گرفت که چيزي نگم .

which is not to say this roughhewn heartthrob doesnt have a softer side .
اين آدم بي بند بار كه مدام در حال كشيدن آلتش هست يک چهره لطيف هم داره .

now, to say this is not to say that we have got the perfect solution in our own society.
اکنون، برای گفتن این نکته که ، و البته این نکته نه که ما بهترین راه حل برای ساختن جامعه انسانی داریم.

now this is not to say afghanistan is a place full of people like mullah mustafa.
اين را براي اين نگفتم كه فكر كنيد افغانستان جايي است پر از افرادي همانند ملا مصطفی.

and thats not to say i didnt have to kiss a few frogs before i met my prince .
و گفتني نيست که مجبور به بوسيدن هيچ قورباغه اي نشدم تا بتونم پرنسسم را پيدا کنم .

and that's not to say i ever went on to become a brilliant, world-class neuropsychologist.
البته باید بگویم که هدف من هرگز این نبود که یک روانشناس برجسته اعصاب و روان بشم

of course, this is not to say that adding characters is not also useful; the number of characters is increasing as well.
البته این بدین معنی نیست که اضافه کردن کاراکتر نمی‌تواند مفید باشد؛ تعداد کاراکترها نیز به همان شکل در حال افزایش است.