Je was op zoek naar: در دلبری و صحبت کردن (Perzisch - Engels)

صحبت کردن .
cant .

صحبت کردن از
talk out of

صحبت کردن خيلي خوبه .
the talking is good .

قدم زدن و صحبت کردن اينجا زياد عادي نبود .
a walk and a talk thatjust wasn�t normal around here .

ارزش صحبت کردن دارد لطفا .
its not worth talking about . please .

اون شروع به صحبت کردن نمود .
hed start talkin .

او در حال صحبت کردن نبود، پس من نتوانستم بفهمم
he wasn't talking so i couldn't find...

به من افتخار صحبت کردن بديد .
i want the joy of taking it from you .

شما هنوز در حال صحبت کردن هستید!؟ !شما باید کار کنید
you're still talking like this?! you should be working!

.صحبت کردن در مورد جانگ ممنوع شده
it's restricted to talk about jang.

حداقل از صحبت کردن با پدرم نمي ترسم
well, at least i'm not scared to talk to my own dad.

الان اصلا حوصله ي صحبت کردن ندارم .
im not really in the talking mood right now .

صحبت کردن در باره گذشته چه نفعي داره؟
what's the use of talking about the past?

او هنوز هم برای صحبت کردن باهرکسی چیزی نمگفت
she has said not to tell anyone yet.

اون با صحبت کردن با راس مرتکب خيانت شده .
hes committing treason by talking to ross .

نوشتن، گوش دادن و صحبت کردن نقش‌های خاص عضای تیم هستند که باید ایفا شوند.
writing, listening, and talking, are specific roles team members must satisfy.

، گوش کن خوزه ، براي صحبت کردن . بايد بري خونه .
listen jose , to talk , you have to go home .

برای لب های acttractvive، صحبت کردن کلمات از مهربانی
for acttractvive lips, speak words of kindness

برای من سخته که برای صحبت کردن با تک تک اونها برم اونجا
it's going to be hard for me to talk to each of them by myself

من ميدونم ، اما در آخرها طرز صحبت كردن اش تا حدي .
i know , but the way she was talking at the end was pretty .